من هم شبی به خاطره تبدیل می شوم
خط می خورم ز هستی و تعطیل می شوم
من هم شبی به خواب زمین می روم فرو
بر دوش خاک حامله، تحمیل می شوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل می شوم
قابیل مرگ، نعش مرا می کنند به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل می شوم
چون سال کهنه می روم از یاد روزگار
آن سوی مرگ ثانیه، تحویل می شوم
حک می کند غروب مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل می شوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آینه تبدیل می شوم
دو سطر خون جگر دارم ، از کجا بنویسم؟
شوم , ,شبی ,هم ,خاطره ,قصه ,می شوم ,هم شبی ,من هم , ,تبدیل می
درباره این سایت